اولین چهار دست و پا رفتن ارمیا
ارمیا جونم سلام. عزیزم می دونستم خیلی زرنگ تر از این حرفا هستی. جوجو کوچولوی من تو بدون اینکه بیش از دو سه بار سینه خیز رفته باشی، یه هویی شروع کردی به چهاردست و پا رفتن ( دقیقا در ٧ ماه و ٦ روزگی) آفرین پسرم
یکشنبه شب یعنی ٢٤ اردیبهشت ماه، خانم گودرزی،همکارم، به همراه شوهرش و نینی توی دلش یعنی آرین کوچولو اومده بودن خونمون. آرین تقریبا ٨ خرداد به دنیا میاد. ایشالاه که با سلامتی تندرستی پا به این دنیا بذاره.
ارمیا انقدر نق نق کردی که من از مهمونی هیچی نفهمیدم و حتی نفهمیدم شام چی خوردم. دستت درد نکنه پسرم. یکی طلبت.
راستی مامانی، اون آوازی که وقتی تو دل مامانی بودی رو برات می خوندم، الان وقتی می خونم اگه در حال گریه باشی آروم می شی، اگه غذات رو نمی خوری و من اونو می خونم شروع می کنی به غدا خوردن و .... . خیلی جالبه. من هم خوشحالم که اون موقع هاة اواز می خوندم و الان برات ارام بخش شده. ( برات اواز آریل، پری دریایی رو به زبون انگلیسی می خونم) اتفاقا بابایی هم وقتی گوش می کنه آروم میشه.
ارمیا در حال خوردن اولین هندوانه زندگیش: پسرم چرا اینجوری