ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

ارمیا کوچولو وارد می شود

واکسن 4 ماهگی

1390/11/23 11:47
426 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه هفته گذشته که یک روز برفی هم بود من ارمیا رو بردم تا واکسنش بزنن. هوا به شدت برفی بود و من مردد بودم که ارمیا رو ببرم یا نه. و از اونجایی که مرکز بهداشت درست روبروی خونمونه، تصمیم خودم گرفتم و پسمل آماده کردم و یه پتو هم پیچیدم دورش و بردمش. وقتی سوزن وارد پای ارمیا شد یه هو چشاش گرد شدتعجب و به هنگام تزریق واکسن جیغ کشید و گریه کردگریه. بچم یه ان نفسش بند اومد. دلم براش کباب شدناراحت. شب اول حدود ساعتهای ٢ نیمه شب بود که ارمیا با گریه شدید بیدارمون کرد و وقتی بغلش کردم داغ داغ بود. تا صبح نشستم بالا سرش و با دستمال مرطوب دست و پا و پیشونیش خنک کردم و مرتب دمای بدنشم اندازه می گرفتم. خلاصه که دو روز پسملی ناخوش بود و منم پرستار تمام وقتش. بعد از دو روز دیگه خودمم داشتم مریض می شدم. واقعا تو این شرایط آدم قدر مادرش رو می فهمه. مامانی دوستت دارم و عاشقتم و حاضرم تمام درد و غمت رو به جون بخرمقلب

عکس ارمیا قبل از واکسننیشخند:

before injection

بعد از واکسنناراحت:

after

راستی ما جمعه رفتیم خونه خاله معصومه(خواهر خودم). خیلی خوش گذشت. خاله اینا یه بی ام و ٢٠١١ خریده بودن. عجب ماشینیه تووووووووووووووووووپ.  از اونجایی که پسملم یک ماه می شد که خونه ی خالش نرفته بود، همش در و دیوار و نگاه می کردخنده:

curious 

بچم احساس غریبی می کرداز خود راضی:

ermia

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ارمیا
23 بهمن 90 12:27
الهی بگردم. عیبی نداره خاله بزرگ میشی یادت میره. واکسن 4 ماهگیش هم گذشت و رفت تا 6 ماهگی. ایشالله به سلامتی. راستی نی نی گل ما آرمیاست یا ارمیا؟ چون اول نوشته بودی آرمیا برام سوال شد.
مرسده
23 بهمن 90 15:33
اي جاااان دلم . فداااي رنگ قرمز لباست چقدر بامشه شدي خاله اي . دلم برات ي . شده لهت ميكنم ملوسكم....اااي دندونام درد گرفت