هفته سی و یکم
اینم هفته سی و یکم. این هفته خیلی سرم شلوغ بود. دیروزم که رفتم آزمایشگاه. از صبح ساعت 8 تا 12 ظهر اونجا بودم. هر یک ساعت یک بار ازم خون می گرفتنگرسنمم بود. آخه قند خونم تو ازمایش قبلی بالا بود. بعدش همسری هم موند خونه و نرفت سر کار. نمیدونم چم شده بود. همش دلم می خواست بهش گیر بدم. اعصابم خورد بود. فکر کنم به خاطر گرسنگی و کم خونی بعد از ازمایش بود. امروزم که نشستم اینارو می نویسم هنوز ناراحت و عصبانیم. دارم به خودم گیر میدم. آرمیا هم از صبح ساکته و حال نداره وول بخوره. فقط سک سکه می کنه الا ن دیگه قاطیه بچه. فکر کنم اونم داره به خودش گیر میده مثل مامانش
راستی دیروز سونو هم داشتم. آرمیا خیلی بامزه بود. هر جای شکمم که دکتر با دستگاهش لمس می کرد تا تو مانیتورش ببینه ،آرمیا از همونجا یه لگد می زد. بچم شولوغه دیگه. حال و حوصله ی دکترهارم نداره. خلاصه که روزی بود دیروز.
ارمیا هنوز بریچه و وزنش هم 1520 گرمه. 2 ماه وقت داره که وزنش ببره بالا. منم دیگه از مهر ماه دیگه کار نمی کنم و می خوام 1 ماه آخر بارداریم استراحت کنم. البته اگه خدا قبول کنه.
ایشالا که همه مادرای باردار به سلامتی نی نی هاشون به دنیا بیارن.