شیطونی های ارمیا کار دست مامان داد
ارمیا عزیزم سلام
پسمل چوچولو می دونی شولوغیات مامانی رو مریض کرده. الان دیگه مجبورم مچ بند طبی ببندم. آخه نینی انقدر بغل خواستی تا مچ دست مامانی درد گرفت. دکتر کلی برام قرص تقویتی و مسکن تجویز کرده. دیشب هم که من سر گیجه داشتم و توی جوجو گریه می کردی تا ١٢ شب. آخه کل روز رو خوابیده بودی و دیگه خوابت نمی یومد. ٦ بار آهنگ ادلانته که خیلی دوستش داری رو برات گداشتم تا خوابت برد. ولی داستان اینطوری ختم به خیر نشد، چونکه ٢ ساعت دیگش دوباره با گریه بیدار شدی و خواستم شیر بدم بهت تا بخوابی ولی نخوردی و گریه کردی. منم با اون حال بد مجبور شدم بغلت کنم و راه برم. ١٠ دقیقه راه رفتم تا خوابیدی و .... .
با این همه اصلا از دستت عصبانی نشدم و نمی شم. آخه تو نینی ناز منی و منم عاشقتم جوجوی قشنگم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی