ارمیا باهوشه
دیروز ارمیا خان دو بار من رو سورپرایز کرد: یکی اینکه ساعتای 10 صبح بود که داشتم گولش می زدم تا بقیه صبحانش رو بخوره، اونم گول خورده بود و داشت صبحانه می خورد، یهو موبایلم زنگ خورد، من اهمیت ندادم تا حواس ارمیا پرت نشه و صبحانش رو تموم کنه. موبایل بینوا همینجوری زنگ می خورد که یهو ارمیا پاشد و دستم رو گرفت و من رو به سمت موبایلم برد (یعنی گوشیت رو جواب بده مامان) منم ناچارا جواب دادم و آقا ارمیا با خیال راحت برگشت رفت سر اسباب بازیش که بااون گولش زده بودم تا غذا بخوره، بازیش رو ادامه داد ولی غذا نخورد.
دومین سورپرایز وقتی بود که من داشتم تی وی تماشا می کردم و ارمیا هم برای خودش بازی می کرد که یهو زد زیر گریه و اشک ریزان اومد به سمت من. گفتم چی شده مامانی؟ کجات اوف شد بده بوسش کنم! اونم صورتش رو آورد که بوس کنم خوب بشه. بوسش کردم ولی همچنان گریه می کرد. گفتم آخه من که ندیدم به کجا خوردی!. ارمیا گریه کنان دستم رو گرفت و برد جلوی میز. روی میز دو سه تا پیاله پلاستیکی بود که از آشپزخونه آورده بود تا باهاشون بازی کنه. دهنش رو باز کرد و آروم زد به یکی از پیاله ها. عزیز دلم با این کارش به من فهموند که چه اتفاقی براش افتاده. خیلی سورپرایز شدم با این کار ارمیا. پسرم همه چی رو می فهمه دیگه. جوجوم یک سال و دو ماهشه و خیلی هم باهوشه.ماشالاه.