عکس در سیزده ماه و نیمگی...
ارمیا ی نازنینم خیلی خیلی فعال و شلوغ شده، به طوریکه من تمام مدت بیداری ارمیا در حال جمع کردن ریخت و پاش گل پسرم هستم. حسابی لاغر شدم و وزنم از قبل از بارداریمم کمتر شده. چه شود.
ارمیا وقتی با کسی کار داره، با هر فاصله ای از اون فرد، بهش خیره میشه و هی می گه: "هی هی هی" خیلی بامزس. دیروز که داشت با همین روش منو صدا می کرد نگاش کردم و خندیدم و گفتم نگو "هی" بگو "مامان" . خندید و بعد از چند دقیقه نگام کرد و گفت "مامان"الهی دورت بگردم مامانی.
وقتی اسباب بازیش می افته زیر مبل و یا زیر کابینت، میاد و دستم میگیره و با کلی غر زدن من رو میبره اونجا و دستم رو میبره میزنه اونجایی که اسباب بازیش افتاده تا ورش دارم.
الانم هزار بار تا اینارو بنویسم دستم رو گرفته و من رو برده پیش جاروبرقی
عکس یادگاری ارمیا در کنار اتوبوسش:
ارمیا نشسته جلوی تی وی و زده زیر آواز: